خطاب کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. صدازدن، مخاطب قرار دادن، نامیدن ۲. سرزنش کردن، عتاب کردن، مورد عتاب قرار دادن
خطفرهنگ مترادف و متضاد۱. الفبا، حروف، نویسه ۲. دستخط ۳. خوشنویسی ۴. کتابت ۵. سطر ۶. رقیمه، عریضه، مراسله، مرقومه، مکتوب، نامه، نوشته ۷. ردیف، صف ۸. حکم، فرمان، منشور ۹. دستنبشته، دست
مخالفتفرهنگ مترادف و متضاداختلاف، اعراض، خصومت، خطاب، دشمنی، ستیزه، سرزنش، سرکشی، ضدیت، طغیان، عتاب، عداوت، عصیان، عناد، معاندت، نافرمانی، نقاضت ≠ موافقت
عتابفرهنگ مترادف و متضاد۱. پرخاش، سرزنش، شماتت، ملامت، نقمت ۲. خشم، خطاب، غضب، قهر، مخالفت، معاتبه ۳. ناز