خصومتفرهنگ مترادف و متضادجدال، جنگ، حقد، کینه، کینهتوزی، دشمنی، ستیز، ستیزه، عداوت، عناد، مخاصمه، مخالفت ≠ دوستی
مخالفت کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خصومت ورزیدن، دشمنی کردن، ناسازگاری کردن، عناد ورزیدن، ضدیت کردن ۲. مخالفتخوانی کردن ۳. ناموافق بودن، خلافورزیدن ≠ موافقت کردن، موافق بودن ۴. ممتنع بودن ۵. ر
ستیز کردنفرهنگ مترادف و متضادمجادله کردن، پرخاش کردن، جدال کردن، پیکار کردن، خصومت ورزیدن، معارضه کردن، کشمکش کردن، منازعه کردن، نبرد کردن
محاجه کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. استدلال کردن، مباحثه کردن، حجت آوردن ۲. جدل کردن، بگومگو کردن ۳. خصومت ورزیدن، دشمنی کردن
مناقشه کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نزاع کردن، بحث کردن، جدل کردن ۲. ستیز کردن، ستیزهجویی کردن، خصومت ورزیدن
مجادله کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نزاع کردن، جنگیدن، ستیزیدن، دعوا کردن، ستیز کردن ۲. جدل کردن، مباحثه کردن ۳. دشمنی کردن، خصومت ورزیدن