خشکفرهنگ مترادف و متضاد۱. پژمرده، زرد، بیطراوت ≠ تر، باطراوت، خرم، شاداب، مرطوب، نوشکفته ۲. بیآب، بینم، کویر، برهوت ≠ مرطوب ۳. یبس، یابس ≠ آبدار ۴. بیروح، بیعاطفه، سرد ۵. متعصب ۶. مقر
خشک شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیآبشدن ۲. خشکیدن، بیطراوت شدن ۳. رطوبتاز دست دادن، بینم شدن ۴. قطع شدن (ترشحو ) ۵. بیسبزه و گیاه شدن، برهوت شدن ۶. کرخت شدن، بیحس شدن ۷. بیحرکت شدن، بیتحرک
خشک کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خشکاندن، خشکانیدن ۲. رطوبتزدایی کردن، نمزدایی کردن ≠ مرطوب کردن ۳. کرخت کردن، بیحس کردن ۴. پژمرده کردن ۵. بیسبزه و گیاه کردن
خاکفرهنگ مترادف و متضاد۱. اقلیم، خطه، زمین، ارض، سرزمین، قلمرو ۲. تراب، تربت، ثری، طین، غبرا، گل ≠ آب، ماء ۳. غبار، گرد ۴. کشور، بلد، دیار، مملکت ۵. خاکجا، قبر، گور، مزار، مشهد، مقبره
ماسیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بستن، منجمدشدن ۲. خشک شدن ۳. لخته شدن ۴. نفعداشتن، بهره بردن، عاید شدن ۵. مثمر واقعشدن، نتیجه دادن، به ثمر رسیدن، تحقق یافتن ۶. قد دادن، رسیدن ۷. ناگفته ماند
خشک کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خشکاندن، خشکانیدن ۲. رطوبتزدایی کردن، نمزدایی کردن ≠ مرطوب کردن ۳. کرخت کردن، بیحس کردن ۴. پژمرده کردن ۵. بیسبزه و گیاه کردن
بطشفرهنگ مترادف و متضاد۱. سختگیری ≠ آسانگیری، تساهل ۲. حمله ۳. باس ۴. سخت گرفتن ≠ آسان گرفتن ۵. خشم، قهر ۶. دوانیدن، دواندن ۷. راندن