معنی خشکانج | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. خشک کردن، خشکانیدن ۲. پژمرده کردن ۳. از بین بردن، نابود کردن

متعصب، متحجر، قشری، خشکمغز

۱. خشک کردن، خشکانیدن ۲. پژمرده کردن ۳. از بین بردن، نابود کردن

۱. خشکاندیشی ۲. حمیت، غیرت ۳. سختگیری ۴. عصیبت ۵. جانبداری، طرفداری، هواداری ( افراطی) ۶. جانبداری کردن، حمایت کردن

تعصبآمیز، خشکاندیشانه، دگماتیک

۱. خشکاندن، خشکانیدن ۲. رطوبتزدایی کردن، نمزدایی کردن ≠ مرطوب کردن ۳. کرخت کردن، بیحس کردن ۴. پژمرده کردن ۵. بیسبزه و گیاه کردن

۱. خشک، خشکاندیش، فناتیک، قشری، قشریمسلک ۲. غیرتمند، غیرتی ۳. مدافع