خستهدلفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزردهخاطر، آزردهدل، دلآزرده ۲. غمدیده، ماتمدار، مصیبترسیده ۳. رنجدیده، رنجکشیده، محنتدیده ۴. عاشق، شیفته، شیدا
خستهفرهنگ مترادف و متضاد۱. ازپاافتاده، کمتوان، فرسوده، کوفته ۲. فگار، مجروح ۳. درمانده، زله، عاجز، کسل، مانده، بیطاقت، وامانده ≠ سرحال، قبراق
سیر شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیزار شدن، نفرتزده شدن، بیمیل شدن، بیرغبت گشتن، ملول گشتن، متنفر شدن، دلزده شدن ≠ راغبگشتن، مشتاق شدن ۲. خسته شدن ۳. دستکشیدن، رها کردن، گریزان شدن ۴. اشباع
تافتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. تابیده، گداخته ۲. تابناک، درخشنده، روشن ۳. بافته، پارچه ۴. آزرده، دلگیر، مکدر، ملول، آزردهخاطر ۵. سوزان، گرم ≠ خشک ۶. سرد ۷. خسته، کوفته