خروشفرهنگ مترادف و متضاد۱. بانگ، ندا ۲. دادوبیداد، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، نعره، نفیر، هیاهو ≠ سکوت ۳. افغان، زاری، ضجه
خاموشفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیفروغ، بینور ۲. خموش، ساکت، صامت، هش ≠ شلوغ ۳. آرام، کمحرف، بیصدا ۴. اصم، بیزبان، گنگ ≠ گویا ۵. منطفی، کشته ≠ روشن ۶. قطع، ناروشن
خاموش شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ساکتشدن، دم فرو بستن، خاموشی گزیدن ۲. ازجوش و خروش افتادن ۳. فرو نشستن، از بینرفتن ۴. منطفی شدن ۵. تاریک شدن ۶. قطعشدن جریان برق
مردهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیجان، درگذشته، متوفا، مرحوم، میت ≠ حی، زنده ۲. خاموش، ساکت ۳. بیروح ۴. بیحس، بیحرکت ۵. قدیمی ۶. ازیادرفته، فراموششده ۷. آبدیده ۸. تیره، کدر، تار ۹. ازبینرفت