خر کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. فریفتن، گولزدن ۲. خام کردن ۳. شیرینزبانی کردن، مداهنه کردن، چاپلوسی کردن، تملق گفتن (بهمنظور سوءاستفاده یا فریفتن)
خرففرهنگ مترادف و متضاد۱. پیر، کهنسال ≠ برنا، جوان ۲. بیهوش، حواسپرت، خرفت، کمهوش ≠ هوشمند، باهوش ۳. خنگ، کودن، گول، کندذهن، ابله
سودنفرهنگ مترادف و متضاد۱. لمس کردن ۲. ساییدن ۳. مالش دادن، مالیدن ۴. خرد کردن، ریز کردن، نرم کردن، کوبیدن ۵. ذوب کردن، گداختن ۶. سفتن ۷. ازاله بکارت کردن ۸. سوراخ کردن ۹. فرسودن، کهنه
مصروف داشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اعمال کردن، به کار بردن ۲. صرف کردن، مصروف کردن، خرج کردن ۳. برکنار داشتن، منصرف کردن
ساییدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سابیدن، سودن ۲. خرد کردن، کوبیدن، نرم کردن ۳. سوهان زدن، صیقلی کردن ۴. زدودن ۵. جلا دادن، صیقلدادن ۶. مالیدن