معنی خرع | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

تزویر، تعابن، حقه، حیله، خدعت، دستان، دوال، ریو، سوسه، شایبه، غش، فریب، فسون، گول، مکر، نیرنگ، کید

فریبآمیز، محیلانه، مکارانه، مکرآمیز، نیرنگآمیز، نیرنگبار

فریبآمیز، مکرآمیز، نیرنگآلود، نیرنگآمیز، نیرنگبار

حیلهباز، خداع، دوالباز، فریبکار، گولزن، محیل، مکار، نیرنگباز

۱. الاغ، حمار، درازگوش ۲. احمق، نادان، کودن ۳. بزرگ، درشت، زمخت(پیشوندواره)

خراباتی، خمار، میفروش

خدعه کردن، فریب دادن، گول زدن، نیرنگ زدن

تزویر، تعابن، حقه، حیله، خدعت، دستان، دوال، ریو، سوسه، شایبه، غش، فریب، فسون، گول، مکر، نیرنگ، کید

۱. خراباتی، ساکن میخانه ۲. اهل خرابات ۳. میپرست

۱. بادهپرست، بادهفروش، خمار، میخوار، میفروش، میگسار ۲. خراباتی ۳. عیاش ۴. لوطی