معنی خردمند | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

خردمند

فرهنگ مترادف و متضاد

باخرد، باشعور، بخرد، حکیم، خردور، دانا، دانشمند، دانشور، زیرک، صائبنظر، عاقل، عالم، فاضل، فرزانه، فهمیده، فهیم، لبیب، متیقظ، هوشمند، هوشیار ≠ بیعقل، کودن، گول،

جست‌وجوی مشابه

خردمندانه

فرهنگ مترادف و متضاد

بخردانه، حکیمانه، حکمتآمیز، عقلایی، عاقلانه، عالمانه ≠ سفیهانه

خردمندی

فرهنگ مترادف و متضاد

دانایی، فرزانگی، فضل، هوشمندی، هوشیاری ≠ حماقت، سفاهت

خرامیدن

فرهنگ مترادف و متضاد

باناز(یاتکبر)راهرفتن، چمیدن، راهرفتن، شتافتن، موقرانه قدمزدن

جست‌وجوی متن

خردپیشه

فرهنگ مترادف و متضاد

خردمند، خردورز، خردور، عاقل، حکیم، بخرد، فرزانه، دانا ≠ جهالتپیشه، سفیه، کانا

عالم

فرهنگ مترادف و متضاد

خردمند، دانا، دانشمند، دانشور، علیم، فاضل، فرزانه، فرهیخته، محقق، ملا ≠ جاهل

بخردی

فرهنگ مترادف و متضاد

خردمندی، عاقلی، هوشمندی، هوشیاری ≠ بیخردی، حماقت، ابلهی، نادانی

ادراکمند

فرهنگ مترادف و متضاد

باشعور، خردمند، ذکی، عاقل، فهمیده، فهیم، لبیب، هوشیار ≠ بیادراک

اریب

فرهنگ مترادف و متضاد

بخرد، خردمند، دانا، عاقل، فاضل، فرزانه ≠ نادان