خراب کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تخریب کردن، ویران ساختن ≠ آباد کردن، ساختن، تعمیر کردن، مرمت کردن ۲. از حیز انتقاع انداختن، ازکارانداختن، اسقاط کردن ≠ بهکار انداختن، روبهراه کردن ۳. تباه سا
خامفرهنگ مترادف و متضاد۱. ناپخته، نپخته ≠ پخته، مجرب ۲. بیتجربه، تازهکار، مبتدی، ناآزموده، بیتجربه، نامجرب، نوپیشه ۳. نارس، نارسا ۴. کال ≠ رسیده ۵. بیربط، بیهوده، نسنجیده، باطل، یاوه
تباه کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خراب کردن، فاسد کردن، ضایع کردن ۲. نفله کردن، هدر دادن، پامال کردن، پایمال کردن، تلف کردن
تخریب کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ویران کردن، خراب کردن، منهدم ساختن ۲. نابود کردن، از بین بردن ۳. خرابکاری کردن
مثله کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سانسور کردن ۲. خراب کردن، ناقص کردن، ابتر کردن(نوشته و ) ۳. بریدن، تکهتکه کردن (اندام، جوارح)