خراباتیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بادهپرست، بادهفروش، خمار، میخوار، میفروش، میگسار ۲. خراباتی ۳. عیاش ۴. لوطی
خرابکاری، خرابکاریفرهنگ مترادف و متضاد۱. اخلال، تخریب، ویرانگری ۲. نظمستیزی، هرجومرجطلبی ۳. افساد ۴. فساد، کارشکنی
میگسار، میگسارفرهنگ مترادف و متضادبادهپیما، بادهگسار، خراباتی، دردیکش، شرابخوار، قدحپیما، قدحنوش، مشروبخوار، میپرست