خدمتگزار، خدمتگزارفرهنگ مترادف و متضاد۱. بنده، پیشکار، خادم، خدمتکار، نوکر ≠ ارباب، مخدوم ۲. کارمند، مستخدم دولت ۳. چاکر ۴. پرستار، تیمارگر ۵. کسی که خدمت میکند
خدمتکار، خدمتکارفرهنگ مترادف و متضادبنده، پرستار، پیشخدمت، پیشکار، چاکر، خادم، خدمتگزار، غلام، فراش، فرمانبر، کنیز، گماشته، مستخدم، نوکر ≠ مخدوم
بندگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. پرستش، عبودیت ۲. خدمت، خدمتکاری، خدمتگزاری، غلامی، نوکری ۳. اسارت، بردگی ۴. اطاعت، انقیاد ≠ ربوبیت ۵. آقایی ۶. آزادی، حریت
بندگی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پرستش کردن، عبادت کردن ۲. اطاعت کردن، انقیاد ورزیدن ۳. خدمت کردن، خدمتگزاری کردن ≠ خیانت کردن ۴. نوکری کردن ≠ آقایی کردن ۵. نوکر بودن ≠ ارباب بودن