خدمتکار، خدمتکارفرهنگ مترادف و متضادبنده، پرستار، پیشخدمت، پیشکار، چاکر، خادم، خدمتگزار، غلام، فراش، فرمانبر، کنیز، گماشته، مستخدم، نوکر ≠ مخدوم
فرمانبرفرهنگ مترادف و متضاد۱. خادم، خدمتکار، گماشته، مستخدم، نوکر ۲. تابع، فرمانبردار، مطیع ≠ فرمانده