معنی ختم | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. اختتام، انتها، پایان، تکمیل، تمام، فرجام ≠ بدو ۲. مختوم ۳. ترحیم، مراسم یابود، مراسم سوگواری ۴. مهر کردن، مهر نهادن

۱. به پایانرساندن، تمام کردن، به آخر رساندن ۲. تلاوت کردن (کل قرآن)

مجلسترحیم برپا کردن، مجلستعزیت برپا کردن، جلسهترحیم گرفتن، ختم گذاشتن

۱. انگشتری، انگشتر ۲. مهر، نگین ۳. آخرین، بازپسین، نهایی ≠ اولین، نخستین ۴. خاتمکاری ۵. ختمکننده

۱. پایان، سرانجام، فرجام، عاقبت ۲. ختمکننده، مهرکننده

خاتمساز، خاتمکار

مجلسترحیم برپا کردن، مجلستعزیت برپا کردن، جلسهترحیم گرفتن، ختم گذاشتن

ختم، سپری، مختوم

ختمشده، بهپایانرسیده، انجام شده، به فرجام رسیده ≠ آغازشده

۱. ختم، سوگ، عزاداری، عزا، ماتم، ماتمپرسی ۲. بیمارپرسی، تفقد، عیادت ≠ عیش

۱. ختم، رحمتفرستادن، طلب آمرزش ۲. رحم کردن، شفقتآوردن