خاکستریفرهنگ مترادف و متضاد۱. بهرنگخاکستر، سربیرنگ، طوسی، خاکستری رنگ، خاکسترگون ۲. آلوده به خاکستر، آغشته بهخاکستر
تواضعفرهنگ مترادف و متضاد۱. افتادگی، خاکساری، خشوع، خضوع، خفض جناح، شکستهنفسی، فروتنی، نرمخویی ≠ تفرعن ۲. فروتنی کردن، خاشع بودن، خاضع بودن ≠ تفرعن ورزیدن، تکبر کردن، کبر ورزیدن
سوختهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آتشگرفته، خاکسترشده ۲. گداخته ۳. محترق ۴. بربادرفته ۵. باخته، ناکام ۶. محنتکشیده، زجرکشیده ۷. شیفته، شیدا، عاشق ۸. سوختهجان، سوختهدل ۹. عطشزده، خشک، بیآب (زم