خالیفرهنگ مترادف و متضاد۱. پوچ، پوک، تهی ≠ پر، سرشار ۲. تخلیه ۳. آزاد، رها ≠ اشغال ۴. بیسکنه ۵. بلاتصدی، بلامتصدی ۶. بری، عاری، فارغ ۷. صرف، محض ۸. خلوت، خلوتگاه ≠ شلوغ
خالی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تهی کردن، تهی ساختن ۲. تخلیه کردن ≠ بارگیری کردن ۳. خلوت کردن ۴. زدن، سرقت کردن، بهسرقت بردن ۵. شلیک کردن ۶. بیرون ریختن ۷. خانهتکانی کردن
متروکفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیرونق ۲. رها، واگذاشته، ول ۳. متروکه، ویران، خالی از سکنه ≠ آباد، مسکون ۴. خراب، خرابه ≠ آباد ۵. کهنه ۶. مردود، مطرود ۷. مهجور ≠ معمول
خلوتفرهنگ مترادف و متضاد۱. اعتزال، اعتکاف، انزوا، دوریگزینی، تنهایی، گوشهنشینی ≠ جلوت ۲. زاویه، گوشه ۳. دنج، بیسروصدا ۴. باطن ≠ ظاهر ۵. خالی از اغیار ۶. فرصت مناسب، مجال ۷. خالی
بیاندازهفرهنگ مترادف و متضادبسیار، بیحد، بیحساب، بیشمار، بیمر، بیمقیاس، بینهایت، جزیل، خیلی، بسیار، بیش از حد، فراوان زیاد، ≠ معدود
تخلیه کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خالی کردن، تهی ساختن ۲. پیاده کردن ≠ بار زدن، بار کردن ۳. بیرون آوردن، بیرون ریختن