خارفرهنگ مترادف و متضاد۱. خاربن، خلنگ ≠ گل، گلبن ۲. خاشاک، خس، خسک ۳. شوک، غاز ۴. تیغ ۵. سنگ خارا، خارا ۶. گیر
متذکر شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تذکر دادن، خاطرنشان کردن ۲. یادآور شدن، یادآوری کردن ۳. گفتن، ذکر کردن
متعرض شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خاطرنشان ساختن، متذکر شدن، یادآوری کردن ۲. اعتراض کردن ۳. انتقاد کردن، به نقدکشیدن ۴. مزاحم شدن، پاپی شدن، ایجاد دردسر کردن