خارفرهنگ مترادف و متضاد۱. خاربن، خلنگ ≠ گل، گلبن ۲. خاشاک، خس، خسک ۳. شوک، غاز ۴. تیغ ۵. سنگ خارا، خارا ۶. گیر
خارافرهنگ مترادف و متضاد۱. خار، خاره، سنگ آذرین، سنگ سخت، گرانیت ۲. بافته ابریشمین، پارچهخوابدار، پارچه موجدار، عتابی، موئر
خارجفرهنگ مترادف و متضاد۱. برون، بیرون ≠ درون ۲. بیگانه ۳. خارجه ≠ داخل، داخله ۴. تحصیلاتعالیحوزوی، سطح عالی فقه
شگرففرهنگ مترادف و متضاد۱. باحشمت، باعظمت، بزرگ، عظیم، محتشم ۲. خارقالعاده، شگفتآور، عالی، عجیب، فوقالعاده ۳. طرفه، کمیاب، نادر
طوفان کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. طوفان بهپا کردن، غوغا کردن، قیامت کردن، شاهکار کردن ۲. کاری خارقالعاده انجام دادن
معجز کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. معجزه کردن، اعجاز کردن ۲. کار خارقالعاده انجامدادن، شاهکار کردن ۳. معجزهگری کردن ۴. معجزنما شدن
کرامتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بخشش، بخشندگی، دهش ۲. بزرگواری، جوانمردی ۳. عظمت ۴. اعجاز، خارقعادت، معجزه