خاتمه پذیرفتنفرهنگ مترادف و متضادخاتمه یافتن، به انجام رسیدن، انقضا یافتن، پایانیافتن، منقضی شدن ≠ آغاز شدن
خاتمه دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پایاندادن، به انتها رساندن، به آخر رساندن، به پایانرساندن، ۲. ختم کردن، تمام کردن، خاتمهبخشیدن، مختومه کردن، مختومه اعلام کردن ≠ آغازیدن ۳. متوقف ساختن، متوق
خاتونفرهنگ مترادف و متضاد۱. بانو، کدبانو ۲. بیبی، بیگم، خانم، مخدره ≠ آقا ۳. همسر، زناصیل، شریفه ۴. کنیز، کلفت، خادمه