حکیمفرهنگ مترادف و متضاد۱. عارف، فیلسوف ۲. دانشپژوه، دانشمند، دانشور، عالم، فاضل، فرجاد ۳. پزشک، حکیمباشی، طبیب ۴. عاقل، فرزانه، دانا ≠ جاهل، بیمار، مریض
حریمفرهنگ مترادف و متضاد۱. اطراف، پیرامون، گرداگرد، حرم ۲. مکان مقدس ۳. محدوده، حیطه، قلمرو، مرز ۴. منطقه محافظتشده
حکمفرهنگ مترادف و متضاد۱. امر، توقیع، دستور، ۲. رای، فتوا، قضاوت، داوری، فرمان ۳. فرمایش، فرموده، منشور ≠ نواهی ۴. مشیت، تقدیر، قضا ۵. نظر ۶. ابلاغنامه ۷. اجازه، جواز
فاضلفرهنگ مترادف و متضادحکیم، خردمند، دانا، دانشمند، دانشور، عالم، علامه، علیم، فرهیخته ≠ بیخرد، جاهل، نادان