حکمران، حکمرانفرهنگ مترادف و متضاداستاندار، امیر، حاکم، فرماندار، فرمانروا، والی، حکمروا، حکومتگر، حکمرانی
حرمانفرهنگ مترادف و متضادبیبهرگی، بینصیبی، سرخوردگی، شکست، محرومی، ناامیدی، ناکامروایی، ناکامی، ناکامیابی، نامرادی، نومیدی، یاس ≠ بهرهوری، کامیابی
حکمران، حکمرانفرهنگ مترادف و متضاداستاندار، امیر، حاکم، فرماندار، فرمانروا، والی، حکمروا، حکومتگر، حکمرانی