حلال کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. جایزشمردن، مباح کردن ۲. بخشودن، عفو کردن، درگذشتن ۳. ذبح شرعی کردن ۴. روا دانستن
حرامزادگی، حرامزدگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. زنازادگی، ولدزادگی ≠ حلالزادگی ۲. زیرکی، زبلی ۳. بدجنسی، پدرسوختگی
مباح کردنفرهنگ مترادف و متضادحلال کردن، روا دانستن، جایز دانستن، مجاز کردن، جایز شمردن ≠ تحریم، مکروه دانستن