حفظ کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نگهداشتن، نگاه داشتن، محافظت کردن ۲. از بر کردن، آموختن، یاد گرفتن ۳. ضبط کردن ۴. ابقا کردن
حفظفرهنگ مترادف و متضاد۱. صیانت، محارست، محافظت، نگهداری ۲. پشتیبانی، حمایت ۳. ازبر کردن، بهخاطر سپردن ≠ فراموش کردن، ذهول ۴. بر ۵. بهخاطرسپاری ۶. ضبط ۷. پاس ۸. یاد، ذهن، خاطر ۹. حافظ
محفوظ داشتنفرهنگ مترادف و متضادحفظ کردن، محافظت کردن، نگهداری کردن، حراست کردن، نگهبانی کردن، نگه داشتن
تامین کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برآورده کردن، پاسخگو بودن اجابت کردن، برآوردن ۲. آماده کردن، فراهم ساختن، مهیا ساختن ۳. فراهم آوردن ۴. تارک دیدن، تهیه کردن ۵. امن ساختن، ایمن کردن ۶. حفظ کر