معنی حطمی | واژه یاب

جست‌وجوی هم‌آوا

۱. جزمی، بطورحتم، بیگمان، جزم، قطعی، یقینی ۲. بایسته، ضروری ≠ محتمل

۱. پشتیوان، پشتیبان، طرفدار، کمک، مجیر، مددکار، معین، هوادار، هواخواه، یار، یاریگر، یاور ۲. پارتی ≠ مخالف ۳. منسوب به حام ۴. فرزندان حام

مسلم شدن، قطعی شدن، تردیدناپذیر شدن، مسجل شدن

۱. قطعیت، یقین ۲. ضرورت، لزوم

آزادگی، آزادمنشی، بزرگواری، بلندهمتی، پایمردی، تعصب، جوانمردی، حریت، رادی، عرق، عصبیت، غیرت، غیرتمندی، فتوت، مروت ≠ ناجوانمردی

۱. پسندیده، ستوده ۲. فرخنده، مبارک، میمون

حامی، طرفدار، هوادار ≠ مخالف

حامی، پشتیبان، حمایتکننده

حمیت، غیرت، غیرتناکی ≠ بیحمیتی، بیرشکی

۱. حتمی، قطعی، محقق، مسلم ۲. اعتقادی، باوری

۱. حمیت، غیرت ۲. پایداری ۳. میانجیگری، وساطت ۴. پشتیبانی، حمایت