حبهفرهنگ مترادف و متضاد۱. دانه، یکحب، یکدانه ۲. اندکی، قلیلی، کمی، یکذره ۳. تگرگ ۴. واحدوزن، نیمتسو، نیم طوج
حسبفرهنگ مترادف و متضاد۱. اصل، گوهر، نژاد، تبار ≠ نسب ۲. اندازه، شمار، قدر ۳. شرف، بزرگی، فضیلت ۴. بزرگواری، فضایل اکتسابی
حسبالامرفرهنگ مترادف و متضادبهدستور، بهفرموده، طبق دستور، طبق فرمایش، بهفرمان، طبق فرمان، مطابق دستور
پسندیدهفرهنگ مترادف و متضادبرگزیده، حسنه، خوب، خوشایند، دلپذیر، ستوده، شایسته، مرضی، مرغوب، مستحسن، مطبوع، مطلوب، معقول، مقبول، منتخب، نیک، نیکو، هژیر ≠ بد، نامرغوب