معنی حزر | واژه یاب

جست‌وجوی هم‌آوا

۱. اجتناب، احتراز، کنارهگیری ۲. احتیاط، حزم ۳. امساک، پرهیز، دوری ۴. بیم، ترس، هراس

۱. منزل ۲. دیار، شهر، بلد ۳. محل حضور، محضر ≠ سفر

۱. داغ، سوزان ۲. حاره، گرمسیری ≠ سردسیری ۳. گرم ≠ بارد، سرد

برزگر، دهقان، زارع، فلاح، کشاورز، کشتکار، کشتگر ≠ مالک، ارباب

پاسبان، پاسدار، حافظ، حامی، مدافع، مراقب، مستحفظ، مهیمن، نگاهبان، محافظ، نگاهدار، نگهبان

گرم، سوزان، گرمسیری

عالم، دانشمند (یهودی)

حارث، دهقان، رعیت، زارع، کشاورز، کشتگر ≠ ارباب

۱. داغ، سوزان ۲. حاره، گرمسیری ≠ سردسیری ۳. گرم ≠ بارد، سرد

حبر، خردمند، دانشمند، عالم، فاضل، فرهیخته، محقق، ملا ≠ نادان

حبر، حبل، حکیم، خردمند، دانا، دانشور، عارف، عالم، علامه، فاضل، فرجاد، فرهیخته، فقیه، لبیب، متبحر، محقق، مطلع ≠ ناپارسا

حارث، دهقان، دهقان، زارع، کشاورز، کشتگر