حریففرهنگ مترادف و متضاد۱. دوست، رفیق، یار، همدم ۲. محبوب، معشوق ۳. همراه، هممجلس، هممحفل، همنشین، معاشر ۴. همپیشه، همکار ۵. مدعی، معارض، مخالف ۶. هماورد ۷. رقیب ۸. طرف مقابل، طرف مخال
حراففرهنگ مترادف و متضاد۱. پرچانه، پرحرف، پرگو، زیادهگو، حرف فشان ۲. بیهودهگو، چاخان، مکثار، وراج ۳. زبانآور، سخنران، نطاق ≠ کمحرف، گزیدهگو
حرففرهنگ مترادف و متضاد۱. عرض ۲. سخن، کلام، گفتار، گفت ۳. تکلم ۴. الفبا، نویسه ≠ عدد، رقم ۵. کلمه، واژه، دال، لفظ ≠ معنا، مدلول ۶. مشاجره، بحث، کشمکش، دعوا، بگومگو ۷. سخنبیاساس، مهمل،
بر باد رفتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به بادفنا رفتن، پایمال شدن، تلف شدن، حیف و میلشدن، ضایع شدن، هدر رفتن ۲. خراب شدن، ویران شدن، منهدم شدن ≠ آباد شدن ۳. نابودشدن، نیست شدن، فنا شدن، معدوم شدن
برباد دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به باد فنادادن، پایمال کردن، تلف کردن، حیف و میل کردن، ضایع کردن، هدر رفتن ۲. خراب کردن، ویران کردن، منهدم کردن ≠ آباد ساختن، معمور کردن ۳. نابود کردن، نیست