حراففرهنگ مترادف و متضاد۱. پرچانه، پرحرف، پرگو، زیادهگو، حرف فشان ۲. بیهودهگو، چاخان، مکثار، وراج ۳. زبانآور، سخنران، نطاق ≠ کمحرف، گزیدهگو
خطفرهنگ مترادف و متضاد۱. الفبا، حروف، نویسه ۲. دستخط ۳. خوشنویسی ۴. کتابت ۵. سطر ۶. رقیمه، عریضه، مراسله، مرقومه، مکتوب، نامه، نوشته ۷. ردیف، صف ۸. حکم، فرمان، منشور ۹. دستنبشته، دست