حامیفرهنگ مترادف و متضاد۱. پشتیوان، پشتیبان، طرفدار، کمک، مجیر، مددکار، معین، هوادار، هواخواه، یار، یاریگر، یاور ۲. پارتی ≠ مخالف ۳. منسوب به حام ۴. فرزندان حام
حرامفرهنگ مترادف و متضاد۱. ممنوع، تحریمشده ۲. غیرقانونی، غیرشرعی ۳. ناروا، ناشایست، ۴. نامشروع، غیرشرعی (مال) ≠ حلال، روا ۵. ناممکن ۶. تلخ، ناگوار ۷. ضایع، تباه، منغص ۸. نابود، نفله
حرام شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تلف شدن، ضایع شدن، نفله شدن ۲. از بین رفتن، نابود شدن ۳. منع شدن، ممنوع شدن ۴. غیرشرعی اعلامشدن، نامشروع دانستن ۵. ناممکن شدن
حرام کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تحریم کردن، حرام دانستن ۲. ضایع کردن، نابود ساختن ۳. نفله کردن، تباه ساختن
دزدفرهنگ مترادف و متضادجیببر، حرامی، راهزن، سارق، شبرو، طرار، عیار، غارتگر، قاطعالطریق، قطاعالطریق، دستکج
عیارفرهنگ مترادف و متضاد۱. تردست، تندرو، جلد، چابک، چالاک ۲. جوانمرد، شوالیه، فتا، فتی ۳. حرامی، دزد، راهزن، رهزن، سارق، شبرو، طرار، غارتگر، گردنهبند ۴. تبهکار، مفسد ۵. محیل، مکار