معنی حراقت | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

استادی، تبحر، چیرهدستی، پختگی، آزمودگی، خبرگی، زیرکی، مهارت ≠ بیتجربگی، خامی

۱. برزگری، کشاورزی، فلاحت، کشتکاری، کشتگری ۲. کاشتن، کشت کردن، کشتن

۱. تاب، تف، تفت، دما، گرما، گرمی، نایره ≠ برودت، سردی ۲. تندی، تیزی ۳. حدت، شدت ۴. شور، هیجان

۱. گرم کردن، تفت دادن ۲. دما دادن، گرما دادن ۳. گرما بخشیدن، حرارت بخشیدن ۴. شور وهیجان بخشیدن

دماسنج، گرماسنج، میزانالحراره

حراست، محافظت، مراقبت، نگهداری

حرارتسنج، دماسنج، گرماسنج، میزانالحراره

۱. گرم کردن، تفت دادن ۲. دما دادن، گرما دادن ۳. گرما بخشیدن، حرارت بخشیدن ۴. شور وهیجان بخشیدن

۱. سوختگی، سوز، سوزش ۲. سوختن ۳. حرارت، دما، گرمی ≠ سرما ۴. شوروشوق، عشقوعلاقه

حرارت، گرما، گرمی ≠ سرما