43 مدخل
تا، تا اینکه، حتا، ولو، هم
یقین داشتن، مطمئن بودن، مسلم دانستن، حتم کردن ≠ شکداشتن
۱. جزمی، بطورحتم، بیگمان، جزم، قطعی، یقینی ۲. بایسته، ضروری ≠ محتمل
مسلم شدن، قطعی شدن، تردیدناپذیر شدن، مسجل شدن
۱. مربوطبه حس ۲. محسوس ≠ معقول
اگرچه، حتی، هرچند
بازهم، باز، حتی، نیز، همچنین
۱. حتمی، قطعی، محقق، مسلم ۲. اعتقادی، باوری
بلکه، شاید ≠ حتم