معنی حبیب طائی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. خلیل، دوستدار، دوست، رفیق، محب ۲. محبوب، معشوق، یار ≠ دلازار، رقیب ۳. ولی ≠ عدو، دشمن

۱. آبسوار، آب سواران ۲. سرپوش شیشهای، روچراغی، کاسه چراغ، روپوش چراغ

۱. کافی ۲. محاسب ۳. والا گهر ≠ بدنژاد ۴. بزرگمنش، بزرگوار ۵. فاضل، باکمال ۶. دادوستد، معامله ۷. شمار، شماره

حبیب، دوست، رفیق، محب، ولی، یار ≠ عدو

حبیب، خاطرخواه، دوست، رفیق، عاشق، محب، یار

حبیب، دوست، دوستدار، عاشق، ود، هواخواه، هوادار، یار ≠ خصم، دشمن، عدو، مخالف

آشنا، حبیب، خلیل، دمساز، دوستدار، رفیق، صحابه، صدوق، صدیق، محب، محبوب، محبوبه، مصاحب، معاشر، معشوق، ولی، همراه، همنشین، یار ≠ دشمن، عدو

۱. انیس، حبیب، خلیل، دمخور، دوست، دوستدار، مصاحب، همدم، همراه، همنشین، همنفس، ۲. یار، فاسق ≠ دشمن