معنی حباب کف | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

جست‌وجوی مشابه

حباب

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. آبسوار، آب سواران ۲. سرپوش شیشهای، روچراغی، کاسه چراغ، روپوش چراغ

حبیب

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. خلیل، دوستدار، دوست، رفیق، محب ۲. محبوب، معشوق، یار ≠ دلازار، رقیب ۳. ولی ≠ عدو، دشمن

حجاب

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. برقع، پوشش، جلباب، چارقد، چارق، چاروق، روسری، رویبند، ستر، مقصوره، نقاب ۲. پرده، غشا ۳. حایل

حجاب

فرهنگ مترادف و متضاد

پردهداران، حاجیان، حاجبها، دربانان

حساب

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. آمار، شمارش، شماره، شمار ۲. اندازه، تعداد، حد، عده ۳. سیاهه، بیلان ۴. محاسبه، شمردن ۵. ریاضی ۶. بدهی، قرض ≠ طلب، بستانکاری ۷. صورت حساب ۸. تخمین، برآورد ۹. ق

جست‌وجوی متن

حساب

فرهنگ مترادف و متضاد

خلیل

فرهنگ مترادف و متضاد

حبیب، دوست، رفیق، محب، ولی، یار ≠ عدو

دوستدار

فرهنگ مترادف و متضاد

حبیب، خاطرخواه، دوست، رفیق، عاشق، محب، یار

سرجمع زدن

فرهنگ مترادف و متضاد

حساب کردن، جمع زدن

محب

فرهنگ مترادف و متضاد

حبیب، دوست، دوستدار، عاشق، ود، هواخواه، هوادار، یار ≠ خصم، دشمن، عدو، مخالف