معنی حالت | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. حال، کیفیت، مورد، وضعیت، چگونگی، وضع ۲. جنبه، بعد ۳. طبیعت، هیئت ۴. نهج ۵. وجد، خلسه ۶. چین، شکن

۱. حاکم، ۲. داور، قاضی

بذل، بخشش(بسیار و حاتموار)

بخشیدن، بخشش کردن، بذل کردن

۱. احتیاج، ارب، دربایست، درخواست، ضرورت، غایت، نهمت، نیاز، نیازمندی ۲. آرزو، امید، مراد، مقصود

نیاز پیدا کردن، ضرورت یافتن

۱. حالت ماه درسه شبآخرماه ۲. پوشیده، ناپدید ≠ بدر ۳. تربیع

چگونگی، حالت، کیفیت، موقع، موقعیت

۱. حالت، نهاد، وضع ۲. ریخت، شکل، شکل، صورت، ظاهر، قیافه ۳. نشان

۱. حالتتقارن، همزمان ۲. پیوسته، متصل ۳. قرین، نزدیک، همدم، یار

اسلوب، جور، حالت، راه، روال، رویه، طرز، طور، گونه، مسلک، منوال، نحو، وضع