حادثهجوفرهنگ مترادف و متضادغوغاطلب، فتنهجو، ماجراجو، ماجراطلب، واقعهطلب، غوغایی، فتنهانگیز، مخاطرهجو، مخاطرهطلب، ≠ سلیم، سلیمالنفس، مصلح، مصلحتجو، آرامشطلب
حادثهجوییفرهنگ مترادف و متضادفتنهانگیزی، فتنهجویی، ماجراجویی، ماجراطلبی، واقعهطلبی، غوغاطلبی، مخاطرهجویی، مخاطرهطلبی
حادثهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اتفاق، پیشامد، تصادف، رخداد، رویداد، سانحه، عارضه، قضیه، ماجرا ۲. مصیبت، واقعه ۳. آسیب، بلا
حادثفرهنگ مترادف و متضاد۱. تازه، جدید، نو ≠ قدیم ۲. اتفاق، پیشامد، واقع، وقوع ۳. آفریده ≠ آفریدگار ۴. مخلوق ≠ خالق
حادث شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پدیدآمدن، ظاهر شدن، پیدا شدن، ظهور کردن ۲. ایجاد شدن، به وجود آمدن، خلق شدن ۳. رخدادن، به وقوع پیوستن، اتفاق افتادن
فتنهانگیزیفرهنگ مترادف و متضادآشوبگری، تفتین، حادثهجویی، شورشگری، غوغاطلب، فتنهجویی، فتنهگر، فساد، فسادانگیزی، واقعهطلبی
ماجراجوییفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشوبطلبی، بلواجویی، شرطلبی، فتنهجویی، غوغاطلبی ۲. حادثهجویی، واقعهطلبی
ماجراطلبفرهنگ مترادف و متضاد۱. ماجراجو، آشوبطلب، غوغایی، فتنهجو، بلواطلب ≠ مصلح، آرامشطلب ۲. حادثهجو، واقعهطلب ≠ سلیم
ماجراطلبیفرهنگ مترادف و متضاد۱. ماجراجویی، آشوبطلبی، غوغاطلبی، بلواطلبی ۲. حادثهجویی، واقعهطلبی ≠ سلامتطلبی