جوشفرهنگ مترادف و متضاد۱. اتصال، پیوند، لحیم ۲. داغ ۳. جوشش، غلیان ۴. اوج، بحبوحه، هنگامه ۵. دانه ۶. اضطراب، شور ۷. گره ۸. آشفتگی، حرص، خودخوری، عصبانیت فوران شور
حرص زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. جوش زدن، شور زدن، بیتابی کردن، کمطاقتی کردن ۲. حرص خوردن، خودخوری کردن ۳. تلاشفوقالعاده کردن، تقلا کردن
جفتفرهنگ مترادف و متضاد۱. زن، زوجه، زوج، همسر ۲. جور ۳. مانند، مثل ۴. عدیل، لنگه ۵. بغل، کنار ۶. مزدوج ≠ تک، طاق، فرد