حل کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به جوابرسیدن، پاسخ پیدا کردن، راهحل یافتن ۲. گشودن ۳. به صورت محلول درآوردن ۴. فیصله دادن (ماجرا، دعوا) ۵. رفع کردن، برطرف کردن
پاسخفرهنگ مترادف و متضاد۱. پتواز، جواب ۲. اجابت، استجابت ۳. انعکاس، بازتاب، لبیک ۴. اجر، پاداش، ثواب، جزا، عوض، مکافات ≠ پرسش، سوال