معنی جواب دادن | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. پاسخ ۲. راهحل ≠ پرسش

۱. فریبنده، گیرا ۲. تودلبرو، دلربا، زیبا، ملیح ۳. خوشایند، دلپذیر، دلکش

آستان، حضرت، درگاه، عتبه

بخشنده، جوانمرد، سخاوتمند، سخی، کریم، مکرم ≠ خسیس، لئیم

۱. جنب، قرب، کنار، نزدیکی، نزدیک ۲. پناه، زنهار ≠ بعید

۱. استفسار کردن، پرسیدن، پرسش کردن ≠ پاسخ دادن، جواب دادن ۲. مطرح کردن ۳. سراغ گرفتن، جویا شدن ۴. گدایی کردن

۱. ذوب، گداختن، گدازش ۲. آب، محلول ۳. باز کردن، فیصله دادن، گشودن ۴. تحلیل ۵. جواب، پاسخ، جوابیابی ۶. مستحیل ≠ عقد

۱. اجازه، اذن، جواز، رخصت ۲. روایی، ۳. اجازه دادن، جایز شمردن، روا شمردن ≠ تحریم

۱. انصاف، داد، عدالت، معدلت ۲. بار، بسته، جوال، لنگه ۳. هاله ≠ ستم، ظلم

۱. پتواز، جواب ۲. اجابت، استجابت ۳. انعکاس، بازتاب، لبیک ۴. اجر، پاداش، ثواب، جزا، عوض، مکافات ≠ پرسش، سوال