15 مدخل
عموم، کافه، کل، کلاً، مجموع، همگان، همگی، همه
افسونگر، دلفریب، شنگ، شوخ، فسونکار
تماماً، جمعاً، کلاً، یکسر ≠ فرداً، انفراداً
جمیع، عامه، عام، عموم، قاطبه، همگی، همه
انجمن کردن، جمعشدن، گرد آمدن ≠ پراکندگی، تفرق
تمام، جمیع، عامه، کافه، کل، همگان، همه
تمام، جمیع، عموم، قاطبه، مجموع، هر، همگی، همه ≠ جزء
۱. تمرکزیافته ۲. یکجا جمعشده ۳. متوجه، معطوف