معنی جلیز | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

بستان، پالیز، فالیز، کشتزار، لته، مزرعه

۱. حلال، روا، شایست، مباح، مجاز ۲. روان، نافذ ≠ ناروا

اجر، انعام، پاداش، جزا، خلعت، صله، عطیه، مدال

آشکار، روشن، منجلی، واضح، هویدا ≠ خفی

جایز شمردن، جواز، حلال کردن، روایی، مباح دانستن ≠ تحریم

جایز شدن، مباح شدن، روا شدن، مجاز شدن، مشروع شدن

جایز، حق، حلال، سزاوار، شایست، شایسته، مباح، مجاز، مشروع، معقول ≠ ناروا