معنی جلال و عظمت | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

جلال

فرهنگ مترادف و متضاد

احتشام، بزرگی، جاه، جبروت، حشمت، شکوه، شوکت، عظمت، فر، فره، کبریا، مجد

جلالت

فرهنگ مترادف و متضاد

بزرگواری، بزرگی، دبدبه، شکوه، فر، فره، کوکبه

جدال

فرهنگ مترادف و متضاد

آرزم، بحث، پرخاشجویی، پیکار، جر، جنگ، حرب، خصومت، رزم، زدوخورد، ستیز، ستیزه، عناد، کشمکش، گیرودار، مجادله، مخاصمه، مرافعه، مشاجره، معرکه، مقاتله، منازعه، مناقشه

جلا

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. برق، تلالو، درخشش، درخشندگی، صیقل ۲. پرداخت ۳. آبوتاب، رونق ۴. آوارگی

جلاد

فرهنگ مترادف و متضاد

دژخیم، سلاخ، میرغضب

جست‌وجوی متن

سبحات

فرهنگ مترادف و متضاد

سبحهها، انوار الهی، جلال ربوبی، عظمت الهی، انوار جلالت

فره

فرهنگ مترادف و متضاد

ابهت، احتشام، جلال، جلالت، حشمت، شکوه، شوکت، عظمت، فر

ابهت

فرهنگ مترادف و متضاد

اهمیت، بزرگی، جبروت، جلال، سطوت، شکوه، صولت، عظمت، فره، وقار

کبریا

فرهنگ مترادف و متضاد

بزرگواری، بزرگی، جبروت، جلال، حشمت، شان، شکوه، شوکت، عظمت، فر، قدرت، کلانی، هیبت ≠ حقارت، کوچکی

مجد

فرهنگ مترادف و متضاد

احتشام، بزرگی، جاه، جلال، حشمت، عزت، عظمت، شرف، برتری