جداییفرهنگ مترادف و متضاد۱. دوری، فراق، فرقت، مفارقت، مهجوری، هجر، هجران ۲. طلاق ۳. انفکاک ۴. انفصال، برش، قطع ≠ وصال، وصل
جاریفرهنگ مترادف و متضاد۱. روان، ساری، سیال ۲. جریان ۳. عادله، فعلی ۴. رایج، شایع، عادی، متداول، معمول ۵. جاریه
جانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. صمیمی، عزیز، گرامی، یکرنگ ۲. آدمکش، تبهکار، جنایتکار، قاتل ≠ دورنگ، دورو، ۳. سلیم، بیآزار
برشفرهنگ مترادف و متضاد۱. بریدگی، شکاف ۲. بریده، تقطیع، جدایی، فصل، قطع ۳. قاش، قاچ ۴. کارآیی، توان، برایی، قاطعیت ۵. تیزی ۶. بریدن