جافرهنگ مترادف و متضاد۱. اطاق، خانه، مسکن، منزل ۲. جایگاه، ماوا، ماوی ۳. محل، مقام، مقر، مکان ۴. فضا ۵. موضع ۶. بستر، رختخواب ۷. اندازه، حد ۸. توانایی، جرات
جارفرهنگ مترادف و متضاد۱. بانگ، داد، صدا، صلا، صوت، فریاد، ندا ۲. مجاور، همسایه ۳. چلچراغ ۴. نگهبان ۵. همسوگند، همقسم
جاریفرهنگ مترادف و متضاد۱. روان، ساری، سیال ۲. جریان ۳. عادله، فعلی ۴. رایج، شایع، عادی، متداول، معمول ۵. جاریه
متمکن شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ثروتمندشدن، دارا شدن، توانگر شدن ۲. مستقر شدن، جای گرفتن ۳. مقیم شدن، متمکن ماندن ۴. توانمند شدن
سکنا گزیدنفرهنگ مترادف و متضادمنزل کردن، اقامت کردن، مقیم شدن، جای گرفتن، متوطن شدن، ماوا گزیدن، خانه کردن، سکونت کردن، سکونت گزیدن ≠ کوچیدن
بازماندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ازکار ماندن، جداماندن، دنبال افتادن، عقب افتادن، عقبماندن، واپس ماندن ۲. ایستادن، توقف کردن، متوقف شدن ۳. خسته شدن، کوفته شدن ۴. بهجا گذاشتن، به جای ماندن، پ