معنی جاه و جلال

جست‌وجوی هم‌آوا

احتشام، تشخص، تعین، جلال، حشمت، شکوه، فر

آبرو، اعتبار، جلال، دبدبه، درجه، رتبه، شان، شکوه، شوکت، عرض، فر، مجد، مسند، مقام، منزلت، منصب

۱. اطاق، خانه، مسکن، منزل ۲. جایگاه، ماوا، ماوی ۳. محل، مقام، مقر، مکان ۴. فضا ۵. موضع ۶. بستر، رختخواب ۷. اندازه، حد ۸. توانایی، جرات

اتوبان، راه، شارع، شاهراه، طریق، طریقه

۱. بانگ، داد، صدا، صلا، صوت، فریاد، ندا ۲. مجاور، همسایه ۳. چلچراغ ۴. نگهبان ۵. همسوگند، همقسم

۱. پیاله، ساتکین، ساغر، صراحی، قدح، کاسه ۲. شیشه

۱. تجمل، جاهوجلال، طمطراق، فروشکوه، کروفر، شوکت، جاه ۲. آوازه، شهرت ۳. صدای ساز، بانگ بربط، صدا، نوای رود

۱. تشریفات، تکلف، جاهوجلال، دبدبه، دستگاه، شکوه، طمطراق، طنطنه ۲. آراستن، زینت یافتن

۱. امتیاز، اعتبار، بزرگمنشی، تعین، جاهوجلال، شخصیت، شوکت ۲. شخصیتبخشی ۳. شخصانکاری

۱. سگدونی، لانه سگ ۲. جای کثیف و تنگ

۱. تاب، زلف، کاکل، گیسو، گیس ۲. کرانه، حاشیه، کناره، گوشه ۳. کنگره ۴. بارانگیر ۵. جبهه، ناصیه ۶. تازیانه، ۷. تارهای حاشیه دستار و جامه