جانفرهنگ مترادف و متضاد۱. روان، روح ۲. حیات ۳. نفس ۴. هوش ۵. عزیز، گرامی ۶. جن ≠ تن، بدن، انس، پری، پریان
جانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. صمیمی، عزیز، گرامی، یکرنگ ۲. آدمکش، تبهکار، جنایتکار، قاتل ≠ دورنگ، دورو، ۳. سلیم، بیآزار
سوفرهنگ مترادف و متضاد۱. جانب، جهت، راستا، زی، نزد، کنار، سمت، سون، سوی، صوب، طرف، قبل، گوشه، وجه ۲. پرتو، روشنایی، نور ۳. سود، منفعت، نفع ۴. خیال، گمان ۵. توان بینایی، دید
طرففرهنگ مترادف و متضاد۱. جانب، جهت، حاشیه، سمت، سو، صوب، عرض، قبل، کران، کرانه، کنار، ناحیه ۲. حریف، معارض ۳. فلانی ۴. مخاطب ۵. حدود، حوالی ۶. گاه، وقت، هنگام ۷. مورد، محل ۸. منطقه،
کرانفرهنگ مترادف و متضاد۱. جانب، طرف ۲. افق، ساحل، کنار، کناره ۳. گوشه ۴. حد، مرز، سامان، ناحیه، ۵. انتها، پایان