تکاسلفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنآسایی، تنپروری، تهاون، خمودی، سستی، تنبلی، کاهلی ≠ تلاش، جدیت، جهد ۲. کاهلی نمودن، سستی کردن، کاهلی کردن، سستی ورزیدن ≠ جهد کردن، کوشیدن ۳. کسل شدن
تکالیففرهنگ مترادف و متضاد۱. وظایف، وظیفهها، تکلیفها ۲. مشقها، تمرینات، تمرینها ۳. بایدها و نبایدها ۴. مشقات، سختیها، مشقتها
تناسلفرهنگ مترادف و متضاد۱. توالد، تولید مثل، خلق، زادوولد، زهوزا، زایش ۲. فرزند زادن، زادوولد کردن، فرزند زادن
سستیفرهنگ مترادف و متضاد۱. اهمال، بیثباتی، تزلزل، تعلل، بیحالی، تغافل، تکاسل، تکاهل، تهاون، درماندگی، رخوت، ضعف، طفره، غفلت، فتور، فروگذاشت، فرویش، قصور، کوتاهی، مسامحه، ناتوانی، وهن ۲