تابدار، تابدارفرهنگ مترادف و متضاد۱. پرپیچوتاب، پرتاب، پیچیده، تابیده، تافته ≠ صاف، شلال، لخت ۲. تابان، روشن، پرفروغ
برتافتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیچیدن، تابدادن ۲. برگردانیدن، رو گردانیدن ۳. سرپیچیدن، اعراض کردن، روی برتافتن ۴. تمکین ن کردن، سرپیچی کردن، نافرمانی کردن، عصیان ورزیدن ۵. تاب آوردن، تحمل
تاباندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تابانیدن، نورافکندن ۲. گرم کردن، داغ کردن ۳. تاباندن، تابدادن، رشتن ۴. چرخاندن، چرخانیدن ۵. پیچدادن، پیچوتاب دادن ۶. پیچاندن
پیچیدهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بغرنج، درهم، سخت، غامض، مبهم، مشکل، معضل، معقد، مغلق ۲. انبوه، تابدار، شکنبرشکن، مجعد ۳. مطوی، ملفوف ≠ آسان، سهل