معنی توقیع | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. امر، امریه، امضا، پینوشت، حکم، دستور، فرمان، منشور، مهر ۲. امضا کردن (حکم، فرمان) ۳. نشان گذاشتن، مهر کردن

۱. بدرود، خداحافظی، وداع ۲. بدرود گفتن، خداحافظی کردن، وداع کردن ۳. امانتگذاری، ودیعه ۴. ودیعهگذاشتن

خداحافظی کردن، وداع کردن، بدرود گفتن

۱. پخش، پراکنش، ۲. پراکندن، پخش کردن، پراکنده ساختن ۳. بخش، تسهیم، تقسیم، قسمت

۱. بخش کردن، تقسیم کردن، قسمت کردن ۲. پراکندن، پراکنده ساختن، پخش کردن

۱. گسترشدهی، وسعتدهی ۲. وسعت دادن، گشاده کردن، گسترده کردن ۳. توانگر شدن ۴. فراخی، گشادی

توقیع، دستخط، فرمان، منشور

۱. توقیع ۲. خاتم ۳. داغ ۴. پرده بکارت ۵. قالب ۶. کیسه زر مهمور ۷. ضبط

۱. توشیح، توقیع، دستینه، صحه ۲. تایید، تصویب، جایزشماری، صحهگذاری

امر، امریه، توقیع، حکم، دستور، فرمان، منشور، مهر

۱. امضا، توقیع ۲. آراستن، زینت دادن، مزین کردن