معنی توطن | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. اقامتگزینی، وطنگزینی ۲. وطن گزیدن، وطن اختیار کردن، جا گرفتن

۱. استطاعت، استعداد، انرژی، تاب، تحمل، توانایی، رمق، زور، طاقت، قابلیت، قدرت، قوا، قوت، کارآیی، نیرو، وسع، یارا ۲. قوه، نما

۱. پرقدرت، توانمند، زورمند، قادر، قدرتمند، قوی، نیرومند ۲. باقدرت، متنفذ، مقتدر ≠ ناتوان

استطاعت، اقتدار، تسلط، توانمندی، پرتوانی، طاقت، عرضه، قدرت، قوا، قوه، مقاومت، نفوذ، نیرو، وسع ≠ ناتوانی

۱. اسکان، اقامت، توطن، سکنا ≠ کوچ ۲. تهیدستی، درویشی، فقر، مسکنت

توانا، توانمند، قادر، قدرتمند، قدیر، قوتمند، متنفذ ≠ ناتوان، غیرمتنفذ

توانزدا، توانسوز، تحملگداز، توانفرسا، شاق، طاقتشکن، طاقتگداز، طاقتسوز ≠ توان بخش

توان، توانایی، زور، طاقت، قدرت، قوا، قوت، قوه، کارمایه، مقاومت، یارا