معنی توصیه | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

توصیه

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. اندرز، پیشنهاد، سفارش، نصیحت، وصیت، وعظ ۲. سفارش کردن ۳. اندرز دادن، نصیحت کردن ۴. وصیت کردن

جست‌وجوی مشابه

توصیه کردن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. سفارش کردن ۲. نصیحت کردن، پند دادن، اندرز دادن

توجیه

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. تبیین، تشریح، توضیح، شرح ۲. موجهسازی ۳. دلیلتراشی ۴. رویآوری ۵. روی آوردن

توصیف

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. تشریح، تعریف، توضیح، شرح، وصف ۲. ستایش کردن، ستودن، وصف کردن

تادیه

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. ادا، پرداخت، بازپرداخت ۲. پرداخت کردن، گزاردن، ادا کردن ≠ دریافت

تادیه کردن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. پرداختن، پرداخت کردن ۲. ادا کردن، گزاردن

جست‌وجوی متن

سفارشنامه

فرهنگ مترادف و متضاد

توصیهنامه، معرفینامه

سفارش دادن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. توصیه کردن، تاکید کردن ۲. دستور دادن، فرماندادن ۳. فرمایش کردن

اندرز

فرهنگ مترادف و متضاد

پند، تذکیر، توصیه، سفارش، عبرت، موعظه، نصیحت، وصیت، وعظ

پیشنهاد

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. اعلام، توصیه، طرح ۲. آهنگ، اراده، غرض، قصد، مراد، مقصود، منظور

سپردن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. سفارش کردن، توصیه کردن ۲. تسلیم کردن، تفویض کردن ۳. به امانت دادن ۴. محول کردن، تحویل دادن، واگذار کردن ۵. طی کردن، درنوردیدن ۶. پایمال کردن، لگدکوب کردن